۱۳۹۵ فروردین ۶, جمعه

یک نظر سنجی و علت جذابیت داعش برای دختران اروپایی

 «چارلز لستر»، عضو مرکز تحقیقاتی بروکینگز در دوحه پایتخت قطر اعلام کرده است که داعش با جذب زنان، مناطق تحت کنترل خود را به هتلهای پنج ستاره تبدیل کرده است.به گزارش «محبت نیوز» سایت های ارتباط اجتماعی در اینترنت یکی از راه های داعش برای جذب نیرو است و تاکنون هزاران نفر از مناطق مختلف از همین راه به داعش ملحق شدهاند و در این سایت ها به زنان میگویند که آنان را برای تشکیل خانواده و پرستاری و معلمی نیاز دارند.در این میان ، نتایج یک نظرسنجی که هفته پیش توسط اندیشکده واشنگتن انجام گرفت نشان میدهند که گروه تروریستی موسوم به دولت اسلامی (داعش) در اروپا در مقایسه با خاورمیانه از حمایت بیشتری برخوردار است. این نظرسنجی نشان داد که تنها ۳ درصد مصریها، ۵ درصد سعودیها، و کمتر از ۱ درصد لبنانیها نظر مثبتی درباره داعش دارند.از سوی دیگر اما ۷ درصد انگلیسیها و ۱۶ درصد فرانسویها نظر مساعدی نسبت به داعش داشتند و ۲۷ درصد شهروندان فرانسوی ۱۸ تا ۲۴ ساله نیز دیدگاهشان نسبت به داعش مثبت بود.نحوه جذب زنان به داعشروزنامه لس آنجلس تایمز گزارش داد شش یا هفت ماه پیش یک یا دو زن از طریق اینترنت جذب داعش می شد، ولی هم اکنون تعداد زیادی از زنان و دختران جذب این گروه می شوند و یکی از اعضای داعش در صفحه شخصی خود در سایت تامبلر نوشت ” ۱۰ یا ۲۰ زن و دختر و گاه بیشتر هر روز به داعش می پیوندند.داعش در سایت های ارتباط اجتماعی به زنان و دختران نحوه گذشتن از مرزهای ترکیه را آموزش می دهد و از آنها می خواهد که روادید گردشگری اخذ کنند و اطلاعات سیاحتی خود را برای پاسخ دادن به سؤالات مرزبانان افزایش دهند، و با خود لباس اضافی به همراه داشته باشند تا اگر لباس آنها هنگام عبور کردن از زیر سیم خاردارهای مرزی پاره شد ، لباس دوم را بپوشند.
جفا بر مسیحیان و پیروان ادیان دیگر در ایران

چرا در حالی که قانون اساسی جمهوری اسلامی آزادی ادیان در ایران را مجازمی شمارد، این فقیهان قدرتمند نه تنها تاب تحمل وجود ادیان غیر از اسلام را ندارند بلکه برخلاف قانون، حکم به آزار و شکنجه و ارعاب و زندان پیروان ادیان دیګر نیز می دهند؟چند ماه پیش یک وب سایت سوئدی – فارسی زبان به نام ایران تا آزادی مقاله ای را به قلم نوکیش مسیحی ایرانی ساکن سوئد  "فریبا عَلم رهنما" منتشر نمود. فریبا در نوشته خود مسئله جفا بر مسیحیان و پیروان ادیان دیگر در ایران را از نگاه قانون اساسی خود جمهوری اسلامی بررسی می کند و به جواب این سوال می پردازد که چرا با وجود تصویب اصول 13 و 14 قانون اساسی، مسئولان جمهوری اسلامی و فقهای شیعه تاب تحمل غیر مسلمانان را ندارند؟ متن کامل این نوشته تحلیلی را در زیر می خوانید:جفا بر مسیحیان و پیروان ادیان دیگر در ایراندر اصل ۱۳ قانون اساسی ایران آمده است: مسیحی، یهودی و زرتشتی اقلیت های دینی به شمار می روند. آنها محترم اند و در انجام مراسم دینی آزادند، در امور خصوصی طبق دین خودشان حق دارند عمل کنند و در عبادت آزادی دارند. اصل ۱۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی می ګوید: دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیرمسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند.حال ببینیم آیا این اصول «اساسی» در ایران اجرا می شود و جمهوری اسلامی تابع قانون اساسی خویش هست یا خیر؟پر واضح است که در جمهوری اسلامی نه تنها این اصول رعایت نمی شود بلکه برعکس، کاملا مخالف با این اصول عمل می ګردد چرا که برخلاف ظاهر در ایران این قانون اساسی نیست که حرف اول را می زند بلکه قدرت های قوی تری چون فقها بر قانون حکومت می نمایند.در حالی که قانون اساسی جمهوری اسلامی آزادی ادیان در ایران را مجازمی شمارد، این فقیهان قدرتمند نه تنها تاب تحمل وجود ادیان غیر از اسلام را ندارند بلکه برخلاف قانون، حکم به آزار و شکنجه و ارعاب و زندان پیروان ادیان دیګر نیز می دهند. اما علت این احکام ناقض حقوق بشرچیست؟ مګر تعداد زیادی از مسلمانان در کشورهای مختلف اروپایی، آمریکایی و کانادا آزادانه زندګی نمی کنند و دین خود را تبلیغ نمی نمایند؟ چرا در این کشورها که اکثریت مسیحی می باشند، رهبران مذهبی آنان و دولت ها دستور به آزار و شکنجه و زندانی مسلمانان نمی دهند؟این برخورد فقیهان اسلامی با غیرمسلمانها ناشی از ضعف ایمان به دین خودشان است. درواقع اگر به حقانیت دین خود باور دارند نباید از تبلیغ ادیان دیګر بهراسند. هراس، نشانه تردید به حقانیت خود است. باید همه ادیان حق تبلیغ داشته باشند و افراد حق انتخاب یا ردّ آنها را. اګر آنان اطمینان دارند که اسلام کامل ترین است پس نباید ترسی از رواج دین های دیګرداشته باشند.باید از این فقیهان پرسید: چګونه است که کوچک ترین انتقادی درباره اسلام و پیامبر اسلام مصداق «سب النبی» بوده، حکم اش اعدام است، اما آنان خود به راحتی در مورد ادیان دیګر اظهارنظرکرده و پیروان آنها را به غل و زنجیر می کشند؟جالب اینجاست که برخی از فقهای معروف چون علامه طباطبایی (کتاب المیزان)، مرتضی مطهری (کتاب جهاد) و جوادی آملی(کتاب تفسیر تسنیم) پا را فراترنهاده اند ومدعی هستند اګر در جامعه ای اجازه ندهند کلمه توحید (اسلام) تبلیغ شود، مسلمان ها مجازند به آن کشورحمله نظامی کرده و آن را به تسخیر در آورند و حتا به زور دیګران را مسلمان کنند! این در واقع همان حکایت مسلمان شدن ما ایرانیان در۱۴۰۰ سال پیش است.اما با وجودی که از آغازانقلاب ۵۷ تا کنون دگراندیشان دینی با فشار، تعرض و آزارحکومت اسلامی روبرو بوده اند و با وجود تلاش های جمهوری اسلامی برای تبلیغ و تحمیل اسلام شیعه و نیز با وجود سختګیری ها و فشارهای وارده بر اقلیت های مذهبی و همچنین با وجود تصویب ماده ۲۲۵ قانون جدید مجازات اسلامی در مورد ارتداد و حکم آن، پدیده تغییر دین ایرانیان مسلمان به ویژه به مسیحیت روز به روز در حال ګسترش می باشد.در مقابل، جمهوری اسلامی نیز به انواع اقدامات نظیر دستګیری و شکنجه نوکیشان، ممنوعیت چاپ انجیل به زبان پارسی، به آتش کشیدن انجیل (توجه داشته باشید که سوزاندن چند نسخه از قرآن در جهان چه اعتراضی ازطرف مسلمانان و رهبران آنها به دنبال داشت)، تعطیلی کلیساها و وادار کردن رهبران کلیساها به ارائه لیست اعضای کلیسا به اداره اطلاعات جهت فشار بر آنان و جلوګیری از ګسترش موج روی گرداندن از اسلام و روی آوردن به ادیان دیگر دست زده است.سازمانی به نام «درهای باز» که هر سال بیانیه ای شامل فهرست پنجاه کشور جفا کننده به مسیحیان منتشرمی کند، درفهرست ژانویه ۲۰۱۱ ایران را در مقام پنجم پس از کره شمالی، افغانستان، عربستان سعودی و سومالی قرارداد.به ګزارش مرکز خبررسانی سازمان ملل متحد، احمد شهید گزارشګر سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشردر ایران و هاینر بیله فلد، ګزارشگر ویژه در مورد آزادی های مذهبی و عقیدتی در بیانیه مشترکی که در ۳۰ شهریور سال گذشته  در ژنو منتشر کردند، از بازداشت و حبس صدها تن از مسیحیان در ایران طی سال های اخیر ابراز نگرانی شدید کرده اند و اظهارداشته اند این دستگیری ها در حالیست که قانون اساسی جمهوری اسلامی، مسیحیت و آزادی فعالیت پیروانش را به رسمیت می شناسد و به لحاظ بین المللی نیز در این مورد تعهد دارد.امید است این بیانیه ها بتواند تاثیری در بهبود وضعیت مسیحیان و پیروان سایر ادیان و مذاهب در ایران داشته باشد.
احمد شهيد بايد قبل از گزارشگرى دوره حقوق بشر اسلامى را بگذراند. ߘ㼯
دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه گفته آنان باید قصاص را بفهمند و این حکمی نورانی است. محمدجواد لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه گفته تازهترین گزارش احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر درباره موارد نقض حقوق بشر در ایران در سال گذشته میلادی «مغرضانه و آبکی» بود. لاریجانی افزوده احمد شهید باید قبل از گزارشگری دوره حقوق بشر اسلامی را بگذراند و وی نباید درباره قصاص و مجازات مجربه سبالنبی و مفسد فیالارض اظهارنظر کند.وی ادامه داده که «آنان باید قصاص را بفهمند و این حکمی نورانی است. قصاص اعدام نیست بلکه ایجاد حق برای شهروند ذیحق است.»

انتقاد احمد شهيد از وضعيت اقليت هاى مذهبى در ايران.

گزارشگر ویژه حقوق بشر در ایران بار دیگر افزایش اعدامها و فشار و سرکوب بر اقلیتهای مذهبی در ایران را محکوم کرد. جلسه ویژه بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران در سی و یکمین شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو برگزار شد.در این جلسه احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر در ایران بار دیگر افزایش اعدامها و فشار و سرکوب بر اقلیتهای مذهبی در ایران را محکوم کرد.به گفته  شهید در سال ۲۰۱۵ حدود ۹۶۶ نفر در ایران اعدام شدهاند که ۵۰۰ نفر از اعدام شدگان مرتبط با جرایم مواد مخدر بودهاند.احمد شهید که پنج سال است به عنوان گزارشگر ویژه حقوق بشر در ایران منصوب شده اما اجازه حضور در ایران را پیدا نکرده است.وی ایران را بزرگترین زندان روزنامهنگاران، بلاگرها و فعالان مدنی  و اقلیتهای مذهبی در سالهای اخیر دانسته و بار دیگر تقاضای خود را برای حضور در ایران تکرار کرده است.

هشدار به زندانيان مسيحى و ممانعت از برگزارى عيد پاك

منابع غیر رسمی گزارش دادند دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی قصد جلوگیری از برگزاری مراسم عید پاک توسط زندانیان را دارند.
به گزارش «محبتنیوز» در نامهای محرمانه که اطلاعات سپاه پاسداران به سازمان زندانها ارسال کرده، درخواست شده تا از برگزاری مراسم عید پاک (عید قیام) از سوی زندانیان مسیحی ممانعت به عمل آید.
سایت ماف نیوز به نقل از منابع مطلع که نام آنها را فاش نکرده خبر از نامهای داده که در آن تاکید شده «بایستی سازمان زندانها با همکاری دستگاههای امنیتی و انتظامی، مانع برگزاری عید پاک از سوی زندانیان مسیحی شود و در این نامه، از عید پاک به عنوان مناسبتی که از بیگانگان به ارث رسیده، یاد شده است !»
شمار زیادی از مسیحیان و نوکیشان مسیحی ایران در زندان به سر میبرند و یا تحت فشارها و تهدیدهای دستگاههای امنیتی مجبور به ترک کشور شدهاند.
پیش از این نیز بر اساس خبر منتشره از سوی محبت نیوز ، زندان رجائی شهر کرج که در آن جمعی از زندانیان نوکیش مسیحی دوران محکومیت خود را می گذرانند، در دی ماه سال گذشته ( ٣٠ دسامبر ۲۰۱۴)  مراسمی از سوی مدیریت واحد فرهنگی زندان رجایی شهر کرج به مناسبت میلاد مسیح در این زندان برگزار شد که زندانیان مسیحی این زندان اجازه حضور در آن را نداشتند.
نظام جمهوری اسلامی که مدعی وجود آزادی عقیده و رعایت حقوق اقلیت های مذهبی و عدم دخالت در احوالات شخصی افراد می باشد حتی به منظور تکمیل کردن تبلیغاتشان برگزاری چنین مراسم یا اعیاد دینی در داخل زندان را تحمل نمی کند.
عدم بردباری مسئولان زندان در مورد حضور زندانیان مسیحی در یک مراسم دینی خود گویای رفتار کل حاکمیت در این زمینه است.
عید پاک یا عید قیام یکی از روزهای تعطیل در تقویم مسیحی است که یکشنبهای در ماه مارس یا آوریل است.در این روز عیسی مسیح پس از اینکه به صلیب کشیده شده پس از سه روز دوباره زنده شده و برخاست (رستاخیز).
عید پاک در پایان هفتهٔ مقدسی است که عیسی مسیح وارد اورشلیم میشود و توسط سربازان رومی دستگیر و پس از تحمل مصائب و سختیها بر فراز تپه جلجتا در اورشلیم مصلوب میشود.
مسیحیان معتقد به کتابمقدس، رستاخیز مسیح را آغازگر خلقت تازه میدانند زیرا خدا در پی آن است که همۀ آفرینش خود را از نو احیا کند و از مؤمنان به خود نیز دعوت کرده تا در این پروژۀ نوسازی با او همکاری کنند.
این روز از مهم ترین اعیاد تقویم مسیحیان جهان است.

۱۳۹۴ اسفند ۱۵, شنبه


مگر ایمان به خدا کافی نیست؟

مگر ایمان به خدا کافی نیست؟این مطلب برای بسیاری سؤال‌برانگیز است که چرا تأکید مسیحیت بر این است که باید همۀ انسان‌ها به مسیح ایمان آورند. آن‌ها می‌گویند: «مگر ایمان به خدا کافی نیست؟ همچنین عیسی مسیح دو هزار سال پیش بر روی زمین آمد، پیغام او چه ربطی به زندگی امروز دارد؟»جواب کتاب‌مقدس این است که ایمان به خدا کافی نیست! خود مسیح می‌فرماید: «به خدا ایمان داشته باشید، به من نیز ایمان داشته باشید» (انجیل یوحنا ۱۴:‏۱). چرا؟ از یک لحاظ می‌شود گفت که اعتقاد به خدا یک چیز مثبت است، اما کتاب‌مقدسمی‌فرماید: «تو ایمان داری که خدا یکی است. نیکو می‌کنی! حتی دیوها نیز اینگونه ایمان دارند و از ترس به‌ خود می‌لرزند!» (یعقوب ۲:‏۱۹). کتاب‌مقدس تعلیم می‌دهد که به‌خاطر گناه، همه از خدا جدا شده‌اند و هیچ تماسی با خدا ندارند: «هان دست خداوند کوتاه نیست تا نرهاند و گوش او سنگین نی تا نشنود. لیکن خطایای شما در میان شما و خدای شما حایل شده است و گناهان شما روی او را از شما پوشانیده است تا نشنود» (اشعیا ‏‏‏‏‏۵۹:‏۱ و ‏۲). بنابراین با اعتقاد داشتن به خدا هیچ سودی عاید ما نمی‌شود مگر اینکه این دیوار گناه برداشته شود و از طریق یک رابطۀ زنده خدا را بشناسیم.کاملاً روشن است که ما نمی‌توانیم خدا را بشناسیم مگر اینکه خدا طبق اراده‌اش خود را بر ما آشکار سازد. ولی خبر خوش کتاب‌مقدس این است که خدا به‌وسیلۀ عیسی مسیح همین کار را انجام داده است. خدا خود را به‌طرق مختلف به بشر شناسانیده است ولی مکاشفۀ کامل خدا عبارت است از تجلی او در شخصیت عیسای مسیح. خدا خود را در عیسای مسیح که در انجیل "صورت خدای نادیده" خوانده شد به‌طور کامل ظاهر ساخت (کولسیان ‏۱:‏۱۵) و شکل انسان به‌خود گرفت.مسیح به‌ دو دلیل مهم با دیگران فرق دارد. دلیل اول، به ذات او و دلیل دوم به کارش مربوط می‌شود. پس باید پرسید، مسیح کیست و برای ما چه کار کرده است؟ در انجیل یوحنا فصل اول، سه لقب به مسیح اختصاص داده شده است. که آن‌ها را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

۱- کلام خدا

«در آغاز کلام بود و کلام با خدا بود و کلام، خدا بود» (آیه ۱). پس مسیح از ازل وجود داشته است. در سِفر پیدایش فصل اول که دربارۀ آفرینش است می‌گوید: «خدا گفت ... بشود و ... شد»، در واقع تأیید این حقیقت است زیرا یوحنا اضافه می‌کند: «همه چیز به‌واسطۀ او پدید آمد و از هر آنچه پدید آمد، هیچ چیز بدون او پدیدار نگشت» (آیه ۳). حالا شگفت‌انگیزترین حقیقت این است که همین «کلام، انسان خاکی شد و در میان ما مسکن گزید» (آیه ۱۴). مسیح، کلام مجسم‌شدۀ خداست و همین کلام ابدی خدا در رحم مریم لباس بشری پوشید و به‌صورت عیسی مسیح ظاهر شد.کلام چیست؟ کلام آن حرفی است که از دهان ما صادر می‌شود. پس عیسی مسیح، کلام خدا است که از ذات خدا صادر شده است. کلام شخصیت، احساسات و منظور گوینده را نمایان می‌سازد. به‌قول معروف، تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد. مسیح، کلام خدا، شخصیت و اخلاق و صفات خدا را به ما ظاهر کرد. بنابراین وقتی انجیل می‌فرماید که مسیح کلام خداست، منظورش فقط سخنان مسیح نیست بلکه موضوع این است که تمام وجود مسیح آن کلام می‌باشد و خدای پدر از تمام وجود این شخص با ما سخن می‌گوید. «در گذشته، خدا بارها و از راه‌های گوناگون به‌واسطۀ پیامبران با پدران ما سخن گفت، اما در این زمان‌های آخر به‌‌واسطۀ پسر خود با ما سخن گفته است» (عبرانیان ۱:‏۱ و ۲).

۲- پسر خدا

قسمت دوم آیه ۱۴ می‌فرماید: «و ما بر جلال او نگریستیم‏، جلالی در خور آن پسر یگانه که از جانب پدر آمد، پر از فیض و راستی». این اصطلاح مفهوم روحانی دارد و نه جسمانی و نشان می‌دهد که عیسی مسیح می‌تواند واقعاً ذات و ماهیت خدا را برای بشر ظاهر سازد و مظهر کامل او باشد. فقط پسر خدا می‌تواند خصوصیات و صفات واقعی پدر آسمانی را به بشر نشان دهد. «هیچ کس هرگز خدا را ندیده است. اما آن خدای یگانه (یا پسر یگانه) که در بر پدر است، همان او را شناسانید» (آیه ۱۸). پس مسیح به‌دنیا آمد تا خدای پدر را به ما بشناساند.البته فرق مسیح با دیگران این است که او دارای دو جنبه بود یعنی الوهیت و انسانیت. او یک انسان واقعی بود و همانند یک انسان غذا می‌خورد، می‌خوابید و حتی وسوسه می‌شد اما در عین حال بدون گناه بود. ولی او جنبه الهی هم داشت و با خدا یکی بود. ظهور مسیح در دنیا در واقع آمدن خدا در میان بشر بود و نام "عمانوئیل" یا "خدا با ما" که به مسیح داده شد این حقیقت را آشکار می‌سازد. «زیرا الوهیت و همۀ کمالش به‌صورت جسمانی در مسیح ساکن است» (کولسیان ۲:‏۹). ظاهراً در انجیل یوحنا تناقض وجود دارد چون ۱:‏۱۸ می‌گوید: «هیچ کس هرگز خدا را ندیده است» و در ۱۴:‏‏۷ مسیح می‌فرماید: «او را دیده‌اید»! ولی خودش توضیح می‌دهد: «کسی که مرا دیده، پدر را دیده است» (۱۴:‏‏۹). پس این لقب همبستگی و یگانگی عیسی را با خدای پدر نشان می‌دهد و به همین دلیل عیسی صفات خدا را به خود نسبت می‌داد. تنها مسیح است که ادعای الوهیت می‌کند. شخصیت‌های بنیانگذار مذاهب دیگر تا این اندازه مهم نیستند چون پیروان‌شان بر تعلیمات آن‌ها تأکید بسیار می‌کنند ولی در مورد مسیح این چنین نیست. نکتۀ اصلی تعلیمات مسیح شخص خودش است به همین منظور او می‌گوید: «شما مرا که می‌دانید؟» (لوقا ۹:‏‏۲۰). مسیح هیچ‌گاه نگفت راه این است و یا راه آن است بلکه می‌فرماید: «من راه و راستی و حیات هستم، هیچ کس جز به‌واسطۀ من نزد پدر نمی‌آید» (یوحنا ۱۴:‏۶). در نتیجه، مسیح با دیگران فرق دارد.همچنین مسیح به‌علت کاری که انجام داد نیز با دیگران تفاوت دارد. ما نه فقط به یک مکاشفۀ کامل احتیاج داشتیم تا خدایی را که نمی‌شود دید "ببینیم" بلکه به‌خاطر گناه و جدایی انسان از خدا به نجات محتاج بودیم. مثلاً شخصی که در حال غرق ‌شدن است و شنا بلد نیست در وهلۀ اول به تعلیم در مورد شنا احتیاج ندارد بلکه به یک غریق نجات! نیاز اصلی ما در وهلۀ اول تعلیم نیست بلکه نجات از اثرات گناه می‌باشد. بنابراین با اینکه زندگی عیسی مسیح مهم است ولی می‌شود گفت اصل موضوع، کار مسیح بر روی صلیب است. بنابراین در یوحنا فصل ۱، یک اصطلاح دیگر هم برای مسیح پیدا می‌شود.

۳- برۀ خدا

یحیی چون عیسی را دید گفت: «این است برۀ خدا که گناه از جهان برمی‌گیرد!» (آیه ۲۹). پس مسیح نه فقط آمد تا خدا را برای ما آشکار کند بلکه تا ما را به‌وسیلۀ مرگش نجات دهد، «زیرا مسیح ... یک بار برای گناهان رنج کشید، پارسایی برای بدکاران، تا شما را نزد خدا بیاورد» (اول پطرس ۳:‏۱۸). مسیح به‌وسیلۀ مرگ فداکارانه خود ما را با خدا آشتی ‌داد و مجازات گناهان ما را بر خود گرفت. خدا قدوس است و از گناه بشر صرف‌نظر نمی‌کند. چون خدا عادل است گناهکاران را نخواهد بخشید مگر اینکه مجازات گناهان‌شان پرداخت شود. لازمۀ عدالت خدا این است که گناه مجازات شود پس مسیح با فدا ساختن جان خود مجازاتی را که ما مستحق آن بودیم تحمل کرد و جایگزین ما شد. از طریق قربانی مسیح که مجازات گناهان ما را پرداخت، عدالت اجرا شد.مسیح چند بار با شاگردانش راجع به مرگش صحبت کرده بود ولی مثل اینکه آن‌ها نفهمیدند که منظورش چه بود. آن‌ها در فکر نجات بودند ولی نجاتی که مد نظر آن‌ها بود نجات سیاسی و استقلال از ظالم آن زمان یعنی دولت روم بود.

چه نوع نجاتی؟

بدون شک یکی از جالب‌ترین حوادث انجیل همان حادثه‌ای است که در روز قیام عیسی مسیح رخ داد. بعد از مصلوب شدن مسیح دو نفر از حواریونش با قلبی محزون و مملو از یأس و ناامیدی، از اورشلیم به‌طرف دهکده خودشان، عمائوس در حال سفر بودند. «همچنان که سرگرم بحث و گفتگو بودند، عیسی نزد آن‌ها آمد و با ایشان همراه شد. اما او را نشناختند زیرا قدرت تشخیص از ایشان گرفته شده بود. از آن‌ها پرسید:‏ "در راه، دربارۀ چه گفتگو می‌کنید؟" آن‌ها با چهره‌هایی اندوهگین، خاموش ایستادند. آنگاه یکی از ایشان که کلئوپاس نام داشت، در پاسخ گفت:‏ "آیا تو تنها شخص غریب در اورشلیم هستی که از آنچه در این روزها واقع شده بی‌خبری؟" و عیسی پرسید:‏ "کدام واقعه؟" گفتند:‏ "آنچه بر عیسای ناصری گذشت. او پیامبری بود که در پیشگاه خدا و نزد همۀ مردم، کلام و اعمال پر قدرتی داشت. سران کاهنان و بزرگان ما او را سپردند تا به مرگ محکوم شود و بر صلیبش کشیدند. اما ما امید داشتیم او همان باشد که می‌بایست اسرائیل را رهایی بخشد"» (لوقا ۲۴:‏۱۵-۲۱). همین حرف‌ها نشان می‌دهد که چقدر در اشتباه بودند. آن‌ها منتظر آمدن مسیح بودند تا آن‌ها را از ظلم آزاد سازد. اما حالا رهبری را که فرض می‌کردند قادر است آن‌ها را آزاد سازد کشته شده و تمام امیدشان نقش بر آب شده است. در این بین عکس‌العمل مسیح جالب است، «آنگاه به ایشان گفت:‏ "ای بی‌خردان که دلی دیر فهم برای باور کردن گفته‌های انبیا دارید! آیا نمی‌بایست مسیح این رنج‌ها را ببیند و سپس به جلال خود درآید؟" سپس از موسی و همۀ انبیا آغاز کرد و آنچه را که در تمامی کتب مقدس دربارۀ او گفته شده بود، برای‌شان توضیح داد» (۲۵-۲۷). مسیح می‌خواست نشان دهد که نه فقط مرگش شانسی و یا اتفاقی نبود بلکه درست مطابق پیشگویی‌های تورات و طبق نقشۀ خدا بود. سرانجام این دو نفر به خانه رسیدند و سر سفره در حضور مسیح «چشمان ایشان گشوده شد و او را شناختند» (آیه ۳۱).ولی چرا مسیح مرد؟ همان روز در حضور شاگردانش مسیح زنده به این سؤال جواب می‌دهد. «آنگاه به ایشان گفت:‏ "این همان است که وقتی با شما بودم، می‌گفتم. اینکه تمام آنچه در تورات موسی و کتب انبیا و مزامیر دربارۀ من نوشته شده است، باید به حقیقت پیوندد". سپس، ذهن ایشان را روشن ساخت تا بتوانند کتب مقدس را درک کنند. و به ایشان گفت:‏ "نوشته شده است که مسیح رنج خواهد کشید و در روز سوم از مردگان برخواهد خاست، و به‌نام او توبه و آمرزش گناهان به همۀ قوم‌ها موعظه خواهد شد"...» (۴۴-۴۷). ای کاش آن دو نفر و بقیه شاگردان می‌دانستند که مسیح در حقیقت در فکر نجات و آزادی از ظلم بوده اما نیاز انسان در وهلۀ اول نجات از محکومیت و مجازات از گناه است و نه نجات سیاسی، اجتماعی و یا اقتصادی. و این نیاز شامل حال همۀ انسان‌ها و در هر عصری می‌باشد. به همین جهت مسیح می‌فرماید: «... به همۀ قوم‌ها موعظه خواهد شد...».امروز مسیح زنده است و ما در این ایام مرگ و قیامش را جشن می‌گیریم. مسیح زنده ما را دعوت می‌کند که پیش او رفته و نجات بیابیم: «بیائید نزد من، ای تمامی زحمتکشان و گرانباران، که من به شما آسایش خواهم بخشید» (متی ۱۱:‏۲۸). و باز هم به‌قول مسیح اگر ما می‌خواهیم به خدا احترام بگذاریم پس به مسیح هم احترام خواهیم گذاشت «تا همه پسر را حرمت گذارند، همان‌گونه که پدر را حرمت می‌نهند. زیرا کسی که پسر را حرمت نمی‌گذارد، به پدری که او را فرستاده است نیز حرمت ننهاده است» (یوحنا ۵:‏۲۳). در ابتدای این مقاله به چند آیه از یوحنا فصل ۱ مراجعه کردیم. اجازه بدهید در خاتمه به دو آیه در آخر این کتاب اشاره کنم. در مورد هدف این کتاب یوحنا می‌فرماید: «عیسی آیات بسیار دیگر در حضور شاگردان به ظهور رسانید که در این کتاب نوشته نشده است. اما این‌ها نوشته شد تا ایمان آورید که عیسی همان مسیح، پسر خداست و تا با این ایمان، در نام او حیات داشته باشید» (یوحنا ۲۰:‏۳۰ و ‏‏۳۱). خدا کند که همۀ ما به‌قول پطرس قبول کنیم که «در هیچ کس جز او نجات نیست، زیرا زیر آسمان نامی جز نام عیسی به آدمیان داده نشده تا بدان نجات یابیم» (اعمال ۴:‏۱۲) و در انتها مسیح می‌فرماید: «به خدا ایمان داشته باشید، به من نیز ایمان داشته باشید» (یوحنا ۱۴:‏۱).


زیرا شریعت به وسیلۀ موسی عطا شد اما فیض و راستی توسط عیسی مسیح آمد‌.

یوحنا ۱ـ۱۷

شریعت چیست؟ شریعت جمیع انسانها را محکوم به مرگ می‏کند، زیرا همه گناهکار هستند. وقتی از واژه ”‏شریعت“ در کتاب مقدّس‏ استفاده می‏شود معمولا اشاره به شریعت یهود دارد. بخش اصلی شریعت یهود بر اساس ده فرمان قرار گرفته است که خداوند آنها را بر روی دو لوح سنگی به نگارش در آورده و سپس به موسی سپرد تا به یهودیان بدهد (خروج ۲۰: ۱-۱۷؛ ۳۱: ۱۸)پس ملاحظه می‌کنید که با اجرای شریعت، کسی هرگز نمی‌تواند رضایت خدا را حاصل کند. در واقع هر چه بیشتر شریعت را بدانیم، بیشتر پی می‌بریم که آن را زیر پا گذارده‌ایم. شریعت فقط چشمان ما را باز می‌کند تا گناهان خود را ببینیم.

عادل بودن چیست؟عادل شمرده شدن یعنی بی گناه به حساب آمدن یکی از جنبه‏ های اصلی نجات ما را تشکیل می‏دهد. شخصی که عادل نیست نمی‏تواند به حضور خداوند بیاید. . . . تقدسی که به غیر از آن هیچ کس خداوند را نخواهد دید. وقتی خداوند ما را تبرئه کرده و عادل اعلام می‏کند، در واقع ما را از مجازات گناه آزاد می‏سازد. او گناهان ما را کاملا می‏بخشد. آنگاه ما در صلح و آشتی با خداوند بسر خواهیم برد (رومیان ۵: ۱)؛به همین دلیل خداوند به رحمت خود عیسی را به این جهان فرستاد تا ما بتوانیم از طریق ایمان به او عادل شمرده شده و در نتیجه صاحب حیات ابدی شویم (یوحنا ۳: ۱۶).دقت شود که اگر شخصی بتواند کاملا از شریعت موسی اطاعت کرده و آنرا به انجام برساند، آن شخص نیز عادل اعلام خواهد شد. مشکل این است که بخاطر طبیعت گناه آلود انسان، هیچ کس به غیر از مسیح قادر به پیروی از شریعت در تمامی جنبه‏های آن نیست. و بدینسان اگر یک شخص فقط در انجام یکی از احکام شریعت قصور کند شکننده شریعت شده و دیگر عادل به حساب نمی‏آید (رومیان ۸: ۳-۴؛ یعقوب ۲: ۱۰). . .

نتیجه:. هیچ کس‌ از اعمال‌ شریعت‌ عادل‌ شمرده‌ نمی‏شود (غلاطیان ۲: ۱۶) بخوبی می‌دانیم که انسان با اجرای احکام شریعت، هرگز در نظر خدا پاک و بی گناه به حساب نخواهد آمد، بلکه فقط با ایمان به عیسی مسیح، پاک و بی گناه محسوب خواهد شد. بنابراین، ما نیز به عیسی مسیح ایمان آوردیم تا از این راه مورد قبول خدا واقع شویم، نه از راه انجام شریعت یهود. زیرا هیچکس هرگز با حفظ احکام شریعت، نجات و رستگاری نخواهد یافت.

این نکته را باید در نظر داشت که هیچ کس نمی تواند از طریق تلاش و انجام اعمال نیکو، خود را عادل بسازد.شخص می‏تواند با توبه از گناهان و بازگشت بسوی مسیح از روی ایمان، عادل به حساب بیاید. وقتی ما ایمان خود را بر مسیح قرار می‏دهیم، مسیح گناهان و مجازات ما را بر می‏دارد. گناهان ما بر مسیح بی گناه قرار می‏گیرد، و بدینسان ما بخاطر کار مسیح، ”‏عادل“ شمرده می‏شویم.

اول قرنتیان ۱۵ـ۵۶ و۵۷نیش مرگ از گناه زهر آگین می‌شود و گناه از شریعت قدرت می‌گیرد‌.اما خدا را شکر که او به وسیلۀ خداوند ما عیسی مسیح به ما پیروزی بخشیده است‌.


یحیی تعمید دهنده

اخیراً کتابی به نام "ژنرالان خدا" را مطالعه کردم. اگر آنرا نخوانده اید باید توضیح دهم که این کتاب درباره خادمین مشهور قرن 19 و 20 صحبت می کند. خادمین در این کتاب همواره دلایلی الهیاتی برای زمانهای شادی و ناراحتی خود داشتند و نویسنده کتاب هم نظراتش را راجع به آنها نوشته است. تحت تأثیر این کتاب بودم که امروز به ذهنم آمد تا نگاهی به اعتبار یکی از مشهورترین ژنرال های خدا در کتاب مقدس بیندازم. این فرد هم کسی جز یحیی تعمید دهنده نیست.

انسان های کتاب مقدس: آنها مافوق انسانی نیستند

به نظر من خدا داستان های افرادی مانند یحیی، پولس، الیاس و غیره را در کتاب مقدس آورده تا از طریق آنها درس هایی به ما بدهد. بعضی دوست دارند فکر کنند که آنها انسان های ماورایی هستند و تقریباً هیچ شباهتی با ما ندارند. اما اصلاً اینطور نیست. یعقوب درباره شخص الیاس می گوید:یعقوب 5:17" الياس مردي بود صاحب حوّاس مثلِ ما "پطرس هم وقتی کرنلیوس نزد او زانو زد به او چنین گفت:اعمال 10: 26 " برخيز، من خود نيز انسان هستم."بعد از اینکه پطرس و یوحنا مردی افلیج را شفا دادند و مردم به آنها خیره شدند، پطرس به آنها گفت:اعمال 3: 11-13 و 16" ... چرا از اين امر در شگفتيد؟ چرا به ما خيره شده‌ايد، چنان که گويي به نيرو و تقواي خود، اين مرد را شفا داده‌ايم؟ خداي ابراهيم و اسحاق و يعقوب، خداي پدران ما، خادم خود عيسي را جلال داد، ... آنچه اين مرد را، که مي‌بينيد و مي‌شناسيد، نيرو بخشيده است، نام عيسي و ايمان به آن نام است. آري، ايماني که به‌‌واسطه اوست، اين مرد را در حضور شما تندرست ساخته است. "مردان خدا که داستانشان در کتاب مقدس آمده است و ما از کارهای خدا توسط آنها شگفت زده می شویم، به هیچ وجه انسان هایی ماورایی نیستند. همه آنها مردمانی بودند " صاحب حواس مثل ما " (یعقوب 5: 17). پولس در دوم قرنتیان 3: 4-6 می گوید:" ما چنين اطميناني به‌‌واسطه مسيح در حضور خدا داريم. نه‌آنکه خود کفايت داشته باشيم تا چيزي را به حساب خود بگذاريم، بلکه کفايت ما از خداست. او ما را کفايت بخشيده که خدمتگزاران عهد جديد باشيم - خادم روح، نه خادم آنچه نوشته‌اي بيش نيست. زيرا نوشته مي‌کُشد، ليکن روحْ حيات مي‌بخشد. "خدا کفایت ماست. یحیی، پولس، پطرس، الیاس شایسته تر از ما نبودند. لازم نیست انسانی ماورا الطبیه باشید یا شایستگی خارق العاده ای داشته باشید تا کارهای را انجام دهید که خدا شما را برای آن فرا خوانده است. این خداست که شایسته ترین است و شایستگی او به همان اندازه که برای همه مردان خدا در گذشته بود برای ما نیز هست.

یحیی تعمید دهنده: خواندگی او

حال پس از این مقدمه کوتاه بیایید به خود یحیی تعمید دهنده برگردیم. فرشته ای که تولد او را به پدرش مژده داد درباره او گفت:لوقا 1: 15-17" زيرا در نظر خداوند بزرگ خواهد بود. يحيي نبايد هرگز به شراب يا ديگر مُسکِرات لب زند. حتي از شکم مادر، پر از روح‌القدس خواهد بود، و بسياري از قوم اسرائيل را به‌سوي خداوند، خداي ايشان باز خواهد گردانيد. به روح و قدرت ايليا، پيشاپيش خداوند خواهد آمد تا دلهاي پدران را به‌سوي فرزندان، و عاصيان را به‌سوي حکمت پارسايان بگرداند، تا قومي آماده براي خداوند فراهم سازد. "عیسی هم بعد از آن گفت:متی 11: 9-11" پس براي ديدن چه رفتيد؟ براي ديدن پيامبري؟ آري، به شما مي‌گويم کسي که از پيامبر نيز برتر است. زيرا او همان است که درباره‌اش نوشته شده: اينک رسول خود را پيشاپيش تو مي‌فرستم، که راهت را پيش پايت هموار خواهد کرد . آمين، به شما مي‌گويم که بزرگتر از يحياي تعميددهنده از مادر زاده نشده است "یحیی در "نظر خداوند بزرگ خواهد بود" (لوقا 1: 15). هیچ کس بزرگتر از یحیی از مادر زاده نشده است. یحیی برای کاری خوانده شده بود. قرار بود پیشقراول خداوند عیسی مسیح باشد. "او میبایست قومي آماده براي خداوند فراهم سازد" (لوقا 1:17). او مأموریتی داشت و حتی قبل از تولدش هم برای اینکار در نظر گرفته شده بود. این موضوع نه فقط برای او بلکه برای ما نیز هست. همانطور که آیات می گویند، خدا ما مأموریت ما را از پیش معین کرده است (رومیان 8:29) . هر یک از ما برای کاربردی خاص در بدن عیسی مسیح یعنی کلیسا قرار داریم (اول قرنتیان 12:8). همانطور که یحیی وظیفه ای خاص برای راست نمودن راه خداوند داشت، به همانطور ما نیز مسئولیت هایی داریم. نوعی خواندگی که خدا برای تک تک ما تعریف کرده است. وجود ما بر این کره خاکی تصادفی و بی هدف نیست. ممکن است برای انسان ها شناخته شده نباشیم اما مطمئناً برای خدا که پدر ماست شناخته شده ایم.

یحیی تعمید دهنده: او در بیابان ها بود

چیز زیادی درباره زمان قبل از شروع به کار یحیی نوشته نشده است. لوقا این دوران را اینگونه خلاصه می کند:لوقا 1: 80 " و اما آن کودک رشد مي‌کرد و در روح، نيرومند مي‌شد، و تا روز ظهور علني‌اش بر قوم اسرائيل، در بيابان به‌سر مي‌برد. "یحیی تا روز ظهور علنی بر قوم اسرائیل در بیابان به سر می برد. او از همان ابتدا خواندگی داشت. اما با این حال زمانی مشخص برای ظهورش وجود داشت. هریک از ما در بدن مسیح وظیفه ای داریم، حال آنکه این خداست که چگونگی و زمان انجام آنرا برای ما روشن می سازد. در اول قرنتیان 12: 18 می خوانیم:اول قرنتیان 12: 18" امّا حقيقت اين است که خدا اعضا را آن‌‌گونه که خود مي‌خواست، يک به يک در بدن قرار داد. "لازم نیست که شما بدنبال جایگاه خود در بدن مسیح باشید. خدا از قبل این کار مطابق خواست خود انجام داده است. وظیفه ای نیز از قبل برای شما تعیین کرده است، شما را بر آن مسئولیت گماشته و توانایی انجام آنرا نیز به شما داده است. خداوند حتی تعیین کرده که وظیفه تان را چطور و به چه وسیله ای انجام دهید. خواندگی و وظیفه یحیی این بود که راه خداوند را هموار کند و او از ابتدا این را می دانست. شاید فکر کنید به محض اینکه خواندگی خود را فهمید، دست از هرکاری کشید و مشغول انجام کار خدا شد. در صورتی که موقعی شروع به کار کرد که کلام خدا بر وی نازل شد (لوقا 3: 1-6). توجه کنید که یحیی فقط و فقط زمانی که کلامی از خدا دریافت کرد کارش را شروع کرد. لوقا در باب 3 آیه 1-6 به درستی به ما می گوید:لوقا 3: 1-6" در پانزدهمين سال فرمانروايي تيبريوسِ قيصر، هنگامي که پنطيوس پيلاطوس والي يهوديه بود، هيروديس حاکم جليل، و برادرش فيليپ حاکم ايتوريه و تراخونيتيس، ليسانيوس حاکم آبليه، و حنا و قيافا کاهنان اعظم بودند، کلام خدا در بيابان بر يحيي، پسر زکريا، نازل شد. پس يحيي [بعد از اینکه کلام بر وی نازل شد] به سرتاسر نواحي اردن مي‌رفت و به مردم موعظه مي‌کرد که براي آمرزش گناهان خود توبه کنند و تعميد گيرند. در اين‌باره در کتاب سخنان اشعياي نبي آمده است که: نداي آن که در بيابان فرياد برمي‌آورد: راه را براي خداوند آماده کنيد! مسير او را هموار سازيد! همه دره‌ها پر و همه کوهها و تپه‌ها پست خواهند شد، راههاي کج راست و مسيرهاي ناهموار هموار خواهند گشت. آنگاه تمامي بشر نجات خدا را خواهند ديد. "خدا یحیی را برای کاری خاص در نظر گرفته بود. او می بایست پیشقراول عیسی مسیح خداوند می شد تا راه خداوند را مهیا سازد و به تعمید توبه موعظه کند. او می توانست از همان اول که مأموریتش را فهمید آستین ها را بالا بزند و مأموریت را شروع کند و کاری که فکر می کند درست است را انجام دهد. می توانست هزاران ایده برای انجام بهتر مأموریتش ارائه دهد. اما این کار را نکرد. بلکه صبر کرد تا کلامی از خدا دریافت کند. به محض دریافت کلام و بدون لحظه ای تأمل کاری را که به او گفته شده بود انجام داد: یعنی موعظه تعمید توبه برای آمرزش گناهان. خدا برای هریک از ما در بدن مسیح مسئولیتی تعیین کرده است و مشخص نموده که کار ما چه خواهد بود و چگونه باید آنرا انجام دهیم. یحیی تنها زمانی به موعظه مشغول شد که "کلام خدا بر وی نازل شد" (لوقا 3: 2) و این اتفاق ... در بیابان رخ داد. آنجا "مرکز تعلیم" یحیی بود. زمان هایی که اصلاً احساس راحتی نمی کنیم ( مثلاً در بیابان) ممکن است زمانی باشد که خدا استفاده کند تا درس هایی به ما دهد. در آن زمان که جسم و اعمال ما ناکارآمدند، در "بیابان"، زمان آن است که خدا عمل کرده و ما کارهایی را که خواست اوست انجام دهیم. در آن موقعیت است که ما کارهایی که فکر می کنیم درست است را انجام نمی دهیم.

یحیی تعمید دهنده: جمعیت به سوی او سرازیر شد

انجیل لوقا موضوع را ادامه داده و می گوید:لوقا 3: 7-9 " يحيي خطاب به جماعتي که براي تعميد گرفتن نزد او مي‌آمدند، مي‌گفت: اي افعي‌زادگان، چه کسي به شما هشدار داد که از غضبي که در پيش است بگريزيد؟ پس ثمرات شايسته توبه بياوريد و با خود مگوييد که: ‹پدر ما ابراهيم است.› زيرا به شما مي‌گويم که خدا قادر است از اين سنگها فرزندان براي ابراهيم پديد آورد. هم‌اکنون تيشه بر ريشه درختان نهاده شده است. هر درختي که ميوه خوب ندهد، بريده و در آتش افکنده خواهد شد. ""جماعتی نزد یحیی تعمید دهنده آمدند". یحیی این جمعیت را جمع نکرد. مطمئناً یحیی وقتی نسل این جماعت را "افعی زاده" می خواند، بدون سیاست عمل کرده است. واضح است که یحیی در صدد جلب رضایت مردم نبود. بلکه سخنانی را می گفت که خدا از می خواست و این سخنان را هم در همان حدی می زد که خدا خواسته بود.خدمت یحیی به این خاطر گسترش یافت که او کاری را کرد که خدا برای او تعیین کرده بود. او هیچ معجزه ای انجام نداد ( یوحنا 10:4)، حداقل معجزه ای از او ثبت نشده است. او خودش را هم تبلیغ نکرد. اما باز مردم می دانستند که با یک پیامبر طرف هستند. امروزه مردمی هستند که در این طرف و آن طرف می گویند " من معلم کلام هستم " یا " من نبی هستم ". یحیی هیچ یک از این کار ها را انجام نداد. او گروهی برای خود تشکیل نداد تا خود را به عنوان پیامبر معرفی کند. در حقیقت هیچ جایی نوشته نشده که او خود را نبی معرفی کند. اما خود مردم این را می دانستند. عیسی مسیح هم آنرا تأیید کرد.اگر یحیی در زمان ما زندگی می کرد، میلیون ها نفر نزد او می رفتند. اما یحیی به دنبال جمع کردن مردم به دور خود نبود. وقتی خدمتش بسیار موفق بود و جماعت نزد او می رفتند و فکر می کردند که او مسیح است، یحیی " معترف شده، انکار نکرد، بلکه اذعان داشت (یوحنا 1: 20):یوحنا 1: 20-23" او معترف شده، انکار نکرد، بلکه اذعان داشت که من مسيح نيستم. پرسيدند: پس چه؟ آيا الياسي؟ پاسخ داد: نيستم. پرسيدند: آيا آن پيامبري؟ پاسخ داد: نه! آنگاه او را گفتند: پس کيستي؟ بگو چه پاسخي براي فرستندگان خود ببريم؟ درباره خود چه مي‌گويي؟ يحيي طبق آنچه اِشَعْياي پيامبر بيان کرده بود، گفت: من صداي آن ندا‌‌کننده در بيابانم که مي‌گويد، ‹راه خداوند را هموار سازيد.› "یحیی سعی نکرد که هیچ یک از این الغاب مشهور مثل مسیح، الیاس و آن پیامبر را بر خود بگذارد. اگرچه الغاب الیاس و آن پیامبر به خوبی برای او صدق می کرد. اما هدف این نبود. هدف انجام کاری بود که برای او تعیین شده بود. او باید صدای نداکننده ای در بیابان می بود. این لغب دقیق او بود. دقدقه ما نباید گرفتن لغب و اسم ورسم باشد، بلکه باید در پی کاری باشیم که خدا ما را برای آن تعیین کرده است. این کار را باید بدون در نظر گرفتن اینکه چیست و نامش را چه می گذارند انجام دهیم.

یحیی تعمید دهنده: پایان خدمت

یحیی بسیار مشهور شده بود. همه او را می شناختند ... اما همه این چیز ها تا زمانی بود که خدمت مسیح شروع نشده بود. مانند این است که وقتی خدمت خداوند عیسی مسیح شروع شد، خدمت یحیی به پایان خود رسید. این خادم که روزی بسیار مشهور بود اکنون می دید که جماعت ترکش می کنند و در پی خداوند عیسی مسیح می روند. اما عکس العمل یحیی چه بود؟ یوحنا باب 3 می گوید:یوحنا 3: 26- 30 " پس نزد يحيي آمده، به او گفتند: استاد، آن که با تو در آن سوي رود اردن بود، و تو بر او شهادت دادي، اکنون خودْ تعميد مي‌دهد و همگان نزد او مي‌روند. يحيي در پاسخ گفت: هيچ‌کس نمي‌تواند چيزي به‌‌دست آورد، جز آنچه از آسمان به او عطا شود. شما خود شاهديد که من گفتم مسيح نيستم، بلکه پيشاپيش او فرستاده شده‌ام. عروس از آنِ داماد است، امّا دوست داماد که در کناري ايستاده به او گوش مي‌دهد، از شنيدن صداي داماد شادي بسيار مي‌کند. شادي من نيز به همين‌‌گونه به‌‌کمال رسيده است. او بايد ارتقا يابد و من بايد کوچک شوم. "یحیی به دنبال جمع کردن مردم به دور خود نبود و به همین خاطر هم از رفتن پیروانش به دنبال خداوند عیسی مسیح ناراحت نشد. در حقیقت خوشحال هم شد چون خدمت او این بود که مردم را به سوی مسیح جلب کند نه به سوی خود. در نهایت هم به زندان انداخته شد و سرش را از تنش جدا کردند. عبرانیان باب 11 درباره کسانی مثل او که شهید شدند سخن می گوید:عبرانیان 11: 35 - 38 " زنان، مردگان خود را قيام‌‌کرده باز‌‌يافتند. امّا گروهي ديگر شکنجه شدند و رهايي را نپذيرفتند، تا به رستاخيزي نيکوتر دست يابند. بعضي استهزا شدند و تازيانه خوردند، و حتي به زنجير کشيده شده، به زندان افکنده شدند. سنگسار گشتند، با ارّه دو‌‌پاره شدند و با شمشير به قتل رسيدند. در جامه‌هايي محقّر از پوست گوسفندان و بزها در هر‌جا گذر کرده، تنگدست، ستمديده و مورد اذيت و آزار بودند. اينان که جهان لايق ايشان نبود، در بيابانها و کوهها، و غارها و شکافهاي زمين، آواره بودند. "یحیی ( و تمام کسانی که عبرانیان 11: 35 – 38 درباره آنان سخن می گوید ) انسانی مانند ما بود. ولی او کاری که خدا برایش تعیین کرده بود را درک نمود. او می توانست خواندگی خود را رد کند و مانند تمام هم سن و سالی هایش زندگی کند ( او حدود 30 سال داشت! ). خیلی هم برایش راحت تر می بود. اینطور نیست؟ ولی او پیروی خدا را انتخاب کرد. شما نیز به عنوان یک مسیحی ممکن است زمان هایی سختی ببینید و زمان هایی بیاید که باید از راه های تنگ عبور کنید. و نکته اینجاست که تنها اگر دید و رویای شما و به عیسی مسیح باشد می توانید در برابر این سختی ها بایستید. در جایی دیگر از عبرانیان می خوانیم:عبرانیان 12: 1-2 " بياييد هر بار اضافي و هر گناه را که آسان به دست و پاي ما مي‌پيچد، از خود دور کنيم و با استقامت در مسابقه‌اي که براي ما مقرر شده است، بدويم. چشمان خود را بر قهرمان و مظهر کامل ايمان يعني عيسي بدوزيم که به‌‌خاطر آن خوشي که پيش‌‌رو داشت، صليب را تحمل کرد و ننگ آن را ناچيز شمرد و اکنون بر جانب راست تخت خدا نشسته است.

درس هایی از یونس

کتاب یونس درباره چه بود؟ فردی که از سواری در شکم یک نهنگ لذت برد؟ بیایید نگاهی بیندازیدم، تا بفهمیم که این کتاب در چه موردی صحبت می کند. 3 آیه اول کتاب یونس بسیار زیبا، بیشتر داستان آن را به صورت خلاصه بیان می کند:" يک روز خداوند به يونس، پسر اميتاي فرمود: «به نينوا، شهر بزرگ برو و به مردم آنجا بگو که ظلم و شرارت آنها به پيشگاه من رسيده است.» امّا يونس خواست که از حضور خداوند فرار کند. پس به بندر يافا رفت و در آنجا يک کشتي ديد که عازم اسپانيا بود. يونس کرايه خود را داد و با ملوانان سوار شد تا به اسپانيا رفته و از خداوند دور گردد. "یونس در طی یک طوفان به دریا افکنده می شود و یا به عبارتی می میرد اما هنوز به نوعی قبل از اینکه خدا وی را رهایی بخشد و دوباره با وی صحبت کند، او با تکرار کلمات مربوط به خودش نزد خدا دعا می کند و در نهایت یونس تصمیم می گیرد به نینوا برود و پیغام ویرانی شهر بخاطر گناهانشان را به آنجا برساند. نینوا هم توبه می کند و خدا هم از خرابی شهر چشم پوشی می کند.پیش زمینه: یونس یهودی ای بود که از خدا می ترسید. نینوا هم شهری بزرگ در آشور بود. زمان: حدود 770 سال قبل از میلاد .چیز غیر طبیعی که شما را شکه می کند نهنگ است؟ ... اوه تمام داستان است؟ چرا یونس رفتن به نینوا را رد کرد؟ دعای باب 2 (بعد از اینکه او به دریا انداخته شده بود تا بمیرد) هیچ اشاره ای به استعفای او از این مأموریت نمی کند. چه چیزی است که خداوند می خواهد که یونس به ساکنین شهر نینوا بگوید و او را به میان این آزمایش سخت بفرستد؟ در اینجا کل پیغام به نینوا را می خوانیم (یونس 3: 4):" بعد از چهل روز نينوا نابود خواهد شد. "به نظر من، این 8 واژه، حتی ذره ای دلسوزانه نمی نماید! مردم چطور به این پیغام پاسخ دادند؟ آیه زیر (یونس 3: 5) گزارش می دهد که:" مردم نينوا پيام خدا را پذيرفتند و همگي روزه گرفته و از بزرگ و کوچک، به علامت توبه، پلاس پوشيدند. "چه عالی ! اما چرا یونس در حالی که نینوا از داوری خدا رهایی یافت، در باب 4 آیات 1 و 2 عصبانی می شود؟برای فهمیدن این موضوع، با من سوار ماشین زمان شوید، کمربند ایمنی خود را ببندید و بیایید با سرعت از کتاب یونس، سال 770 قبل از میلاد به 36° 20' 6" شمالی و 43° 7' 8" شرقی و سال 2011 برویم.(می توانید در نقشه گوگل هم آنرا علامت بزنید! ) رسیدیم – چه می بینید؟ یک نگاه کوچک به کامپیوترتان نشان می دهد که شما در مکانی به نام موسل عراق هستید. واژگان کلیدی این مکان: اسلام، سونی، جهادیون تندرو (یعنی ترور، خون ریزی و خشونت.) یکی از خطرناک ترین مکان ها در پهنه گیتی. حال تصور کنید، خدا شما را به چنین مکانی می فرستد تا به مردم آنجا بگویید، اگر راه هایتان را عوض نکنید و به سوی خدای زنده بازگشت نکنید، مصیبتی بر سرتان خواهد آمد. چه کسی حاضر می شود به آنجا برود؟! من نیز مثل یونس ترجیح می دهم از طریق دریا به مدیترانه به ترشیش (اسپانیای کنونی) بروم! ترس عکس العملی طبیعی است. آیا ترس وجود یونس را فرا گرفته بود؟ آشوریان در ذهن او چه کسانی بودند؟ آشوریان دشمنان اسرائیلیان بودند اما هیچ جایی اشاره نمی شود که یونس ترسیده بود. به خوبی می توانم تصور کنم که او نمی خواست دشمنانش بشنوند که چگونه از داوری خدا جلوگیری کنند. به زبان ساده تر او به آشوریان اهمیت نمی داد. اما نهایتاً پیغام را رساند، نینواییان توبه کردند و زنده ماندند. این موضوع مطمئناً باعث خوشحالی یونس نشد. او در این مورد احساس بیهودگی و افسردگی کرد! فکر می کنم دیدگاه یونس نژاد پرستانه و با تعصب بوده و می گفته دشمنان خدا لایق داوری هستند. در دوران ما ممکن بود یونس بگوید: "بمب گذاران انتحاری باید منفجر شوند، نه اینکه نجات یابند." اگر خدا می خواهد مردم نجات یابند، و به معرفت راستی بپیوندند (اول تیموتائوس 2: 4) . درباره نینواییان هم بطور مخصوص:" پس چقدر بيشتر بايد دل من براي نينوا بسوزد. شهر بزرگي که بيشتر از صد و بيست هزار بچّه در آن زندگي مي کنند که هنوز دست چپ و راست خود را نمي شناسند، همچنين براي حيوانات بسياري که در آنجا هستند.» " یونس ( 4: 11)یوحنا 3: 16 " زيرا خدا جهانيان را آن قدر محبّت نمود كه پسر يگانه خود را داد تا هرکه به او ايمان بياورد هلاک نگردد، بلكه صاحب حيات جاودان شود. "پس نجات برای "جهانیان" و "هرکه به او ایمان بیاورد" است – آیا مسلمانان صلاحیت نجات را دارند؟ اگر به کار تمام شده عیسی مسیح به عنوان پسر خدا ایمان بیاورند، حتماً صلاحیتش را خواهند داشت. آیا ما از این موضوع خوشمان می آید؟ موضوع اصلاً ما نیستیم. خدا آنها را دوست دارد! آیه کلیدی در یونس 4:2 است:" زيرا مي دانستم كه تو خداي كريم و رحيم و دير غضب و كثير احسان هستي و از بلا پشيمان مي شوي؟ "و خدا هیچگاه تغییر نمی کند.(ملاکی 3: 6)با این اوصاف، آیا می خواهید بروید...؟ می خواهید انجام دهید...؟ می خواهید بگویید...؟ می خواهید محبت کنید...؟ همه اینها را بدون ترس، نژاد پرستی و تعصب انجام دهید؟ مسیح گفت: "زيرا مي دانستم كه تو خداي كريم و رحيم و دير غضب و كثير احسان هستي و از بلا پشيمان مي شوي؟ " (متی 5: 44) کمی جلوتر در کتاب مقدس می گوید: "در محبّت خوف نيست بلكه محبّتِ كامل خوف را بيرون مي اندازد؛ " (اول یوحنا 4: 18) پس اگر ما دشمنانمان را محبت کنیم، از آنها نخواهم ترسید – این درسی برای همه دوران است ! عیسی قبل از مصلوب شدن می دانست چه اتفاقی خواهد افتاد. به همین خاطر در یوحنا 14:1 به دوستانش گفت:" «دل شما مضطرب نشود! به خدا ايمان آوريد به من نيز ايمان آوريد. "ما نیز از طریق کتاب مقدس می دانیم که چیز های بسیار بدی در روز های آخر اتفاق خواهد افتاد. خدا هم اجازه داد ما پایان کتاب را بدانیم تا با دانستن آخر کار آسوده باشیم و اجازه ندهیم قلب هایمان مضطرب شود.خداوندا، بگذار که من بخواهم و به من قوت قلب و رحم و دلسوزی عطا کن. آمین.


اولین کتاب پاپ فرانسیس برای کودکان منتشر شد

اولین کتاب پاپ فرانسیس برای کودکان منتشر شدکتاب پاپ به نامه های کودکان از سر تاسر جهان پاسخ می دهد، قرار است در اول ماه مارچ عرضه شود.به گزارش «محبت نیوز» این کتاب با عنوان “پاپ فرانسیس عزیز: پاپ به نامه های کودکان از سر تاسر جهان پاسخ می دهد” قرار است در اول مارچ عرضه شود و فعلن به صورت پیش فروش در آمازون قرار داده شده است.اولین نامه از محمد ۱۰ ساله است که در مدرسه ای وابسته به “جامعۀ مسیح” برای کودکان پناهنده در سوریه تحصیل می کند: “پاپ عزیز، آیا دنیا باز مثل قبل خواهد شد؟”در این خصوص پاپ پاسخ مفصلی به آن داده است. در بخشی از این پاسخ می خوانیم: “در این دنیا کسانی هستند که اسلحه می سازند تا آدمها با یکدیگر بجنگند. کسانی هستند که قلبشان پر از نفرت است. کسانی هستند که فقط به پول فکر می کنند و همه چیز، حتی آدمها را به پول می فروشند…. موقعی که وقتش برسد، دنیا نه مثل قبل، بلکه بهتر از قبل خواهد شد.”در صفحات بعدی کتاب، پاپ به سوالات ۲۹ کودک دیگر پاسخ می دهد. سن این کودکان از ۶ تا ۱۳ سال است.ویلیام ۷ ساله از آمریکا پرسیده است: “اگر شما می تونستید یک معجزه انجام بدهید چه می کردید؟” و پاپ پاسخ داده است: “ویلیام عزیز، من کودکان را شفا می دادم. هیچوقت نفهمیدم چرا کودکان باید رنج بکشند. این همیشه برای من یک معما بوده است.”مجموع نامه ها ۲۵۰ عد و به ۱۴ زبان مختلف از ۲۶ کشور بوده است که ۳۰ تا از آنها انتخاب شده اند.پاپ شخصن جوابها را ننوشته بلکه پاسخها را در یک و نیم ساعت به صورت شفاهی به ایتالیایی و اسپانیایی داده است، و پدر انتونیو اسپادارو آنها را بدون تغییر به صورت کتبی درآورده است. کتاب به اسپانیایی و انگلیسی نوشته شده و قرار است به صورت همزمان در چندین کشور عرضه شود.